
اردیبهشت 17, 1398
62 بازدید
یک آدم صرفاً اجرائی و عملیاتی را سر کار میگذارند که تئوریسین و صاحب فکر و اندیشه نیست، بلکه آدم عملیاتی است و قبلاً مثلاً فعال فرهنگی کاربلدی در حوزه «راهیان نور» بوده و کارش را هم خوب انجام داده است. حالا او را در مسئولیت کلان فرهنگی هنری میگذارند، و چون قوه تشخیص این کار را ندارد، بر اساس آزمون و خطا یا مشاورههای افراد مختلف، یا بر اساس احساس و سلیقه شخصی عمل میکند که یک بار درست در میآید و یک بار درست در نمیآید.
گروه فرهنگی_رجانیوز: اگرچه انتظار میرفت تا بعد از فیلم نیمه بلند «لکه»، محمدباقر مفیدی کیا را در قامت یک کارگردان سینمایی ببینیم، اما گویی مسیر به سمت دیگری رفته است و قرار است همچنان از او کلیپ های کوتاه ببینیم. از فیلمهای کوتاه او میتوان به «نقطه طلایی»، «قطعه سپید»، کلیپ «ایستادهایم ۱و۲»، «خانه پدری» و… اشاره کرد.
به گزارش رجانیوز «قبله آخرالزمانی ها» جدیدترین اثر مفیدی کیاست که به مناسبت ولادت امام حسین (ع) منتشر شد. اثری به کارگردانی محمدباقر مفیدی کیا، تهیه کنندگی محمد ساسان و صادق حسینی و با شعرخوانی احمد بابایی. به همین بهانه با عوامل این اثر به گفتوگو پرداختیم که در ادامه از نظر میگذرد.
*مفیدی کیا: به دنبال نفوذ در مفهوم سلبریتی بودیم
رجانیوز: در کلیپ «قبله آخرالزمانیها» چه معیارها و ملاکهایی برای انتخاب شعر و شاعر داشتید؟
مفیدی کیا: شعر این کار برای ساخت این نماهنگ سروده شد. درباره شاعر هم من به عنوان کارگردان طرز شعر خواندن آقای بابایی را دوست دارم و این به من کمک میکرد موقع ایده پردازی و طراحی میزانسن تخیلم فعال شود. همچنین قبل از بحث محتوای آئینی رسالت دیگری را برای خودم تعریف کرده بودم و آن بحث نفوذ مفهوم سلبریتی بود. یعنی تا جایی که میتوانم و از دستم برمیآید شعرای جبهه فرهنگی انقلاب را معرفی و در اذهان عمومی مطرح کنم. در اینجا هم انتخابم آقای بابایی بود. با ایشان تماس گرفتیم و ایشان لطف کردند و آمدند و جلسه گذاشتیم. در جلسه اول همه استراتژیمان را گفتیم؛ چون امثال آقای بابایی تحفظ دارند که جلوی دوربین نیایند و خودشان را مطرح نکنند، ولی ایشان را در محذور گذاشتیم که شما موظفی جلوی دوربین بیائی. بعضی وقتها مجاهدت این است که بهجای پرهیز از شناخته شدن اتفاقاً خودت را در معرض قضاوت و دید دیگران قرار بدهی هرچند انسان در معرض انواع آسیبها از جمله شهرت قرار بگیرد.
*بابایی: کار سخت و دشواری است که بخواهید از زیر بار سنگین ادبیات مفهومی بیرون بروید.
رجانیوز: اجازه بدهید درمورد صحبت های این جلسه از آقای بابایی بپرسیم؛ آقای بابایی! تفاوت سرودن شعر پیش از ساخت یک کلیپ با وقتی که برای ساخت یک کلیپ و بر اساس استراتژی آن شعر میسرایید چیست؟
بابایی: قطعاً تفاوت که دارد. اصلیترین فضای ادبیات ما را اشعاری تشکیل میدهند که مبنای آنها بر مفاهیم هستند و تصویر کمترین بخش را به خود اختصاص داده است. این فضا بهقدری سنگین است که فرمهای جدید و اشعاری که قاعدهشان بر تصویر است، بهنوعی قیام علیه تاریخ ادبیات محسوب میشود.
تجربه خود من در سرودن شعر در زمینه ایجاد تصویر در ذهن مخاطب کم بود و احساس میکنم این اتفاق برایم بسیار ویژه بود. در صحبتهائی که با آقای مفیدی¬کیا و جناب آقای حسینی و دوستان داشتیم قرار شد کاری را شروع کنیم که به ذهن مخاطب در جهت تصویرسازی کمک کند و پیش و بیش از آن به کارگردان کمک کند بتواند یک اتفاق تصویری را رقم بزند. کار سخت و دشواری است که بخواهید از زیر بار سنگین ادبیات مفهومی بیرون بروید. مضافاً بر اینکه قداستگرایی هم که در این نوع کارها هست دائماً شما را از تصویر جدا هم میکند و مجبورید برای بیان آن قداست بیشتر به مفهوم پناه ببرید. فارغ از بحث نماهنگسازی، در این فضا ظرفیتهای عجیب و غریبی وجود دارند. فضایی است که شما مخاطب را جدی میگیرید و از آن فضای مفهومی بیرون میآورید و وارد فضایی میکنید که درگیر خیال میشود.
غالباً ادبیات ما در فضای مفهومی به دامن وهم افتاده است و آنجایی که به سمت خیال میآید تصویریتر میشود. موضع خیال مشترک بین من مولف و مخاطب است تا با هم به تصویر واحدی برسیم. حالا بستگی دارد قدرت شاعرانگی شاعر چقدر باشد.
*بابایی: در موقع سرایش شعر باید به زبان مشترکی با کارگردان می رسیدیم
رجانیوز: تصویری که شما در ذهنتان داشتید و بر اساس آن شعری را سرودید چقدر با خروجی و کاری که تولید شد انطباق داشت؟
بابایی: اگر بخواهم نکتهای را خیلی صریح بگویم این است که در این کار، من قدم بعدی و گام دوم هستم. من چهارچوب نماهنگسازی و تصویر را باید از زاویه دید آقای مفیدی¬کیا نگاه کنم؛ در موقع سرایش شعر باید به زبان مشترکی با کارگردان می رسیدیم و هر دو باید بدانیم داریم چه میگوییم و در کجاها باید به هم کمک کنیم. به نظرم در این کار شعر تقریباً به تصویر رسیده است، چون کار در هماهنگی کامل انجام شد. یعنی از ابتدای سرایش شعر و یا حتی پیش از آن در هماهنگی بودیم که باید از کدام زاویهها جلو برویم و بعد از سرایش هم در موقع چکشکاری کار هماهنگ بودیم و آنچه اتفاق افتاد بسیار به هم نزدیک است.
*مفیدی کیا: به سراغ اشعاری میرویم که به ما میزانسن میدهند
مفیدی کیا: تعابیری که آقای بابایی گفتند به زبان سینمایی این است که ناچاریم به سراغ اشعاری برویم که اصطلاحاً به ما میزانسن میدهند. آقای بابایی گفتند اشعاری که درگیر مفهوم میشوند. شاید بشود گفت اشعاری که بهنوعی تجریدی و انتزاعی هستند و معنای آنها در بطن الفاظ وجود دارند، – نمیگویم نمیشود به تصویر کشید- ولی بسیار دشوار است. در این سبک نماهنگ ما فعلاً در مرحله مقدماتی شبیه به 20 سال اول اختراع سینما هستیم. البته پرواضح است این سبک اشعار از اینجا شروع نشدند. در تاریخ ادبیات ما بسیاری از شعرا اشعار تصویری و حتی سینمایی گفتهاند، اما ما داریم روی این اشعار نورافکن میاندازیم و میگوییم این اشعار قابلیت میزانسن پیدا کردن را دارند. نورافکن انداختن ما باعث میشود عدهای از شعرا ترغیب شوند بیشتر این مدلی شعر بگویند. اینکه آقای بابایی میگویند چه بسا تبدیل به ژانر بشود شاید از این منظر است.
ساسان: در سینما هم بود. از سال 1930 به بعد در سینمای امریکا دستمایهها کم شدند و هر چه را که بود ساخته بودند. مثلاً «بر باد رفته» را که ببینید ته تکنیک است. 3 هزار نفر در قاب هستند و یک crane سی متری هم بالا میرود. دستمایههایشان کم شده بود و در نتیجه به سمت ادبیاتشان رفتند و از قضا عدهای از نویسندهها به سمت این فضا رفتند که رمانهایی بنویسند که مطمئن بودند تبدیل به فیلم سینمایی خواهند شد. مثلاً آثار ویلیام فاکنر (William Cuthbert Faulkner)دقیقاً این ویژگی را دارند.
*سینما ظرف نیست که بشود مفاهیم قدسی را به حد کمال در آن جمع کرد
بابایی: نکته دیگر تفاوت کار ما و آنها در غرب است. آنها خیلی راحتند، از این جهت که فلسفه ما با فلسفه آنها متفاوت است. بنای فلسفه آنها بر ادبیات است، ولی بنای فلسفه ما بر ادبیات نیست. بنای فلسفه ما بیشتر وجودشناسی و ماهیتشناسی و اصلاً مفهومی و تجریدی است.
ساسان: اصلاً انتزاع است. یک بار این را از آقای جوادی آملی پرسیدم که این همه مفاهیم والای دینی چگونه باید به زبان تصویر ترجمه شوند و ما باید چه کار کنیم؟ آقای جوادی آملی جلوی مسجد احمدآباد ایستاده بود. دستش را بالا برد و گفت، «آقاجان! این مفاهیمی که میفرمایید به مثابه آب هستند و زبان سینما و تصویر به مثابه آبکش است. آب را که در آبکش بریزید، بالاخره چند قطرهای به آن میچسبد.»
رجانیوز: بالاخره ابزار با هدفی تولید شدهاند، آیا اساساً میتوانیم سینما و تلویزیونی در مقیاس جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی داشته باشیم؟ به عبارت دیگر آیا سینما میتواند مجرای انتقال مفاهیم دینی ما به جامعه باشد؟
مفیدی کیا: فرض کنید سینما این ظرفیت را ندارد، کما اینکه مثالی که از آقای جوادی آملی زدند یعنی به هر حال ظرف بیانی این رسانه محدود است.سینما ظرف نیست که بشود مفاهیم قدسی را به حد کمال در آن جمع کرد، بلکه آبکش است. این مثال خیلی خوبی است. حالا ما این آبکش را داریم و میتوانیم با آن آب برداریم. چیزی که به من یاد دادهاند آبکشسازی است. در دانشگاه آبکشسازی خواندهام. حالا چه کار کنم؟ به هر حال میتوانم با همین آبکش هم چند قطره را نگه دارم. همان قدر که سینما ظرفیت دارد انجام میدهم. چون دارم در دورانی زندگی میکنم که سینما جزئی از زندگی است. به خاطر همین است که شهید آوینی میگوید باید به این اسب سرکش لگام زد، چون اسب است و سرکش است. پس درگیر این بازی نمیشوم که چون سینما مال غرب است، پس باید آن را کنار گذاشت. مال غرب هست که هست. اصلاً بر فرض که هست. ولی در عصری زندگی میکنیم که سینما ابزار کار فرهنگی است، اقتضائاتی دارد، معایبی دارد و من تا جایی که دستم میرسد سعی میکنم به این اسب لگام بزنم و از آن سواری بگیرم، به اندازه همان آبکش. منتهی همانطور که گفتم ما الان در حیطه این نوع نماهنگ در 20 سال اول سینما هستیم و نباید هول بزنیم. این نوع نماهنگها ابتدا باید مخاطب عام را تغذیه کنند و بعد از خلال آنها فلان شعر سپید پیچیده یا انتزاعی مثلاً آقای موسوی گرمارودی را بگیرند و روی آن کلیپ بسازند. یا حتی ممکن است بعد از کار آئینی به سراغ کار سیاسی ـ اجتماعی برویم.
*مفیدی کیا: خوشحالم بعضی این بندهایی را که بعد از نماهنگ گفتند آن موقع نشنیدم
رجانیوز: شعر اصلیای که گفتید با آنچه که در نماهنگ بود، فرق داشت.
بابایی: شعر اصلی چهارده بند بیشتر دارد که احتمالاً بیشتر هم خواهد شد.
رجانیوز: یعنی قرار است ادامه بدهید و کاملترش کنید؟
بابایی: بله، ادامه خواهم داد.
رجانیوز: آیا این بندها به خاطر مضیقه زمانی حذف شدند؟ چون فضای بندهای حذف شده حزنانگیزتر و و رگه هایی از روضه دارد.
مفیدی کیا: در جلسه اول ایشان هجده بند آورده بودند و الان بعد از اتمام کار فعلاً 26 بند است و من خوشحالم بعضی این بندهایی را که بعد از نماهنگ گفتند آن موقع نشنیدم، چون اگر میشنیدم سختم بود حذفشان کنم. موقعی که ایشان هجده بند را آوردند، بندهایی را که خیلی سنگین و روضهای بود. با اجازه شاعر حذف و بعضی بندها را بر اساس میزانسن تغییراتی جزیی دادیم
*حسینی:اینکه به ولادت امام حسین(ع) نرسید به خاطر مشکلات تولیدی بود
رجانیوز: مناسبت این شعر تولد امام حسین(ع) است، ولی برای نیمه شعبان آماده شد. حکمت تأخیرش چه بود؟
حسینی: بله، قرار بود برای میلاد امام حسین(ع) آماده شود، منتهی ما کلاً از اول هم این رویکرد را داشتیم که در ولادت امام حسین(ع) رونمایی شود و مناسبتش برای شروع پخش همان موقع باشد، اما طوری باشد که در زمانهای دیگر هم مورد استفاده قرار بگیرد. اما اینکه به ولادت امام حسین(ع) نرسید به خاطر مشکلات تولیدی بود. تعطیلی نوروز و جمع و جور کردن یک گروه 30 ، 40 نفره بعد از تعطیلات باعث شد تأخیری در روند کار اتفاق بیفتد و کار نرسد. اینطور میبینم که شاید یک خواست و اراده ماورایی هم بود که این کار به شب ولادت امام زمان(عج) برسد و آن موقع پخش شود.
مفیدی کیا: این را من اینجا بگویم. اصل کار این نماهنگ تولیدش بود که بر عهده تهییه کنندگان قرار داشت. من و آقای بابایی میتوانیم بنشینیم و هزار جور تخیل کنیم، اما چه کسی قرار است شرایط تحقق این تخیلات شاعرانه را هماهنگ کند؟ کاری که دوستان کردند تقریباً نشدنی بود. انجام پروژه در ایام نوروز، با وجود تعطیلات، سفارت بسته، 30، 40 نفر آدمی که یکی پاسپورت دارد، یکی ندارد، یکی ویزایش می رسد، یکی نمی رسد! یک کار نشدنی بود و چند بار تا مرز این ماجرا پیش رفتیم که کار را تعطیل کنیم، اما دوستان با روشهای عجیب و غریبی کار را راه انداختند. آقای ساسان از همان اوایل کار اضافه شد. دلیلش این بود که کار واقعاً سختی بود و جمع کردن عوامل کار در ایام نوروز که غالبا کسی سر کار نیست و همه جا تعطیل است، کار معجزهآسایی بود که دوستان انجام دادند.
*در عراق هیچ قاعده و قانون مشخصی وجود ندارد و نمیدانید باید از کجا مجوز بگیرید
رجانیوز: این پروژه چگونه شروع شد؟ چه فرآیندی را طی کرد؟ چقدر زمان برد؟
حسینی: روند شعرش گمانم در 20 اسفند شکل گرفت و در واقع کار مشترکی را شروع کردیم و آقای ساسان هم لطف کردند و آمدند. مهمترین مسئله بحث انتخاب بازیگر بود، چون چهرههای شبیه به کاراکترهای تاریخی میخواستیم و از طرفی هم میدانستیم زمان برای قطعهسازی اجزاء صورت نداریم. ما تقریباً ده روز درگیر این قضیه بودیم و تا شب عید یک جماعت 200، 300 نفری از بین کسانی که فراخوان داده بودیم بررسی شدند. بحث بعدی کار در عراق بود! واقعاً نگران بودم که در آنجا برای فرایند تولید ما چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در عراق هیچ قاعده و قانون مشخصی وجود ندارد و نمیدانید باید از کجا مجوز بگیرید. مثلاً شما از فلان وزارتخانه مجوز گرفتهاید، ولی وقتی مثلاً به عتبه میرسید، میگویند مجوز شما کشک است و باید آقای فلانی تأیید کند. تازه در همان عتبه هم مثلاً تا متر پنجاهم یک نفر مسئول است و از آن نقطه به بعد دیگر او مسئولش نیست. از این بابت خیلی نگران بودم، اما امیدوار بودم تجربههای قبلی به کمکمان خواهند آمد و از همه مهمتر خود سیدالشهدا(ع) کمکمان خواهند کرد.
رجانیوز: چگونه توانستید در آن جمعیت در عراق میزانسن را حفظ کنید. آیا جایی از پرده سبز هم استفاده شد؟
مفیدی کیا: کل نماهنگ رئال است. هیچ پرده سبزی ندارد. اصلا یک نگرانی این بود که فیلمبرداری از سوژه در حرمین ممنوع است. اصلاً معلوم نیست صاحبش کیست؟ چه کسی باید نامه بدهد؟ چه کسی باید تأیید کند؟ چه کسی مخالفت خواهد کرد؟ فرض کنید میخواهید بگویید امام خمینی بنشیند روی صندلی و شهدا دور ایشان بنشینند. ممکن است به شما بگویند این چه نمایشی است که در یک مکان مقدس راه انداختهاید؟ مگر مکان مذهبی صحنه تئاتر است؟ حالا شما 30، 40 نفر را از ایران برداشته و به عراق بردهاید و اصلاً نمیدانید خواهید توانست این صحنه را بگیرید یا نه. ریسکی که دوستان در حیطه تولید کردهاند این است که معمولاً مدیران فرهنگی این جرئت را ندارند. حالا گروهی که میخواهند بروند و این کار را بکنند، بدون قرارداد! کسانی که قرار است سرمایهگذاری کنند هنوز بودجهای ندادهاند و تعهدی ندارند و اگر کار را تحویلشان ندهید، به شما هیچ چیزی نمیدهند.

حسینی: ما دو نامه گرفتیم فقط به خاطر اینکه کمی مطمئن شویم فلان ارگانی که قرار است پای کار بیاید، موافقت اولیه را اعلام کرده است. واقعاً قضیه در این حد ریسک داشت. همچنین در مورد برآورد کارهایی از این دست متاسفانه مبنای درست و علمی وجود ندارد، بعضاً با دوستان سرمایه گذار به مشکل بر می¬خوریم و شاهد این هستیم که کاملاً سلیقه ای و شخصی عمل می شود و وقتی شما با سلیقه افراد مواجه هستی جایی برای بحث های فنی و حساب و کتاب درست وجود ندارد. حالا به این مشکلات، تاخیر در پرداخت ها و بروکراسی فشل اداری را هم اضافه کنید. این یعنی تازه اول مشکلات تیم تولید و تهیه. اکثر مواقع ما تا چند ماه بعد از اتمام کار درگیر حساب و کتاب و پرداخت دستمزد عوامل هستیم.
رجانیوز: میتوانم بپرسم هزینه ساخت این کلیپ چقدر شد؟
ساسان: نه! النجاه فی الصدق (می خندد!). چون کلاً فضای برآورد در جلسات این مدلی در سازمان، فضای سنجش وزنی است. یعنی مثلاً به شما میگوید هفت دقیقه است پس فلان قدر می ارزد. نمیگوید این هفت دقیقه 7 میلیون بار play میشود نمی گویند که کل برنامههای تلویزیونی روی هم به اندازه یک نماهنگ دیده نمیشوند.
*به آقای شفاه پیغام داده بودند که پدرتان را در میآوریم!
مفیدی کیا: در «ایستادهایم2 » هم مسئله همین بود. مدعی شده بودند یک میلیارد و 200 میلیون هزینه شده! -که کار آن خبرنگار مغرض و ناجوانمرد در روزنامه «جوان» بود. اخیراً از روزنامه «جوان» به من زنگ زدند برای مصاحبه ای درباره فیلم لکه. یک خبرنگار دیگر که ظاهراً از همه جا بیخبر بود. گفتم نمیدانم در سال 1395 آنجا بودی یا نبودی. کاری به این حرفها ندارم، ولی با روزنامه جوان تا روزی که از آن خبطشان توبه نکنند صنمی نخواهم داشت و لاجرم کار من و مدیر مسئول روزنامه جوان و آن خبرنگار نفوذیشان به دادگاه عدل الهی خواهد کشید چون حاصل دو سال کار خالصانه و مجاهدانه حدود دویست نفر نیروی متخصص را به بازی گرفتند و با تلفیق ناشیانۀ راست و دروغ به حاشیۀ بازی های ژورنالیستی سخیف خودشان کشاندند! اگر صهیونیستها این کار را میکردند شاید تعجب نمیکردم اما وقتی یک رسانۀ مثلاً اصولگرا یا انقلابی این کار را میکند و تیتر دروغ میزند چه باید گفت ؟!
رجانیوز: آن هم یک روز قبل از انتشار کار.
مفیدی کیا: از قبل پیغام داده بودند شما را میزنیم.
رجانیوز: از روزنامه جوان؟
مفیدی کیا: مشخصاً از این روزنامه نه بلکه از طرف برخی خبرنگاران که در این روزنامه و رسانه های دیگر کار می کردند به آقای شفاه پیغام داده بودند که پدرتان را در میآوریم!
رجانیوز: با آقای شفاه مشکل داشتند؟
مفیدی کیا: بیشتر مشکلشان با حوزه هنری بود و برخلاف ادعاهای مثلاً انتقادیشان ریشه یابی که می کردیم می فهمیدیم بحث برخی شان بر سر منافع شخصی و پاره ای اختلافات با حوزه در گذشته است! بعد جالب است بدانید نشریه تایمز اسرائیل درباره این نماهنگ تیتر زده بود ” ایرانیان با قدرت اراده ناوگان آمریکا را غرق می کنند” بعد خبرنگار بی هنر روزنامه جوان این میزانسن استعاری در نماهنگ را که لازمه کار هنر و اثر هنری ست؛ به سخره گرفته بود!
*یک مدیر فرهنگی یا رسانه ای سفارش داده بود علیه مفیدی کیا ویدئو بساز
در همان ایام و آن اوضاع ناجوانمردانه ای که این ها ایجاد کردند فردی در تلگرام برایم یک فیلم ویدئویی فرستاد. بخش هایی از مصاحبهام با آرمانگرامِ میلاد گودرزی را مونتاژ زده بود، و ویدئویی را ساخته بود که در آن بر اساس بریده¬هایی از جملات من شخصیت مرا مثل بزهکاران و رانتخوارن بررسی می کرد و گفت که میخواهیم این را علیه تو پخش کنیم. بعد هم با کمال پررویی پرسید نظر خودت چیست؟ از او پرسیدم کارت چیست و فهمیدم دوست دارد فیلم کوتاه بسازد. گفتم این انرژیای که گذاشتهای این ویدئو را بسازی و مرا رسوا کنی و اتفاقاً تدوین خوبی هم کردهای، اگر صرف ساخت یک فیلم کوتاه می کردی لااقل چیزی یاد میگرفتی و بدردت می خورد! تازگی بنا به اعتراف خود آن جوان فهمیدم این بنده خدا برای ساخت آن ویدئو سفارشدهنده داشت. یعنی ظاهراً یک مدیر فرهنگی یا رسانه¬ای به این آدم سفارش داده بود که علیه مفیدی¬کیا یک ویدئو بساز که او را بزنیم.
رجانیوز: انتخاب بازیگران این اثر چگونه بود؟
مفیدی کیا: نکته جالب این است کسانی که جلوی دوربین ما آمدند و نقش بازی کردند، حتی یک نفرشان هم با فضای مذهبی و دوستی با اهل بیت علیهم السلام بیگانه نبودند. از آقای عبدالستار بصری، بازیگر معروف عراقی که نقش آقای کوثری را بازی کرد و اهل نماز شب بود تا بقیه که همه بلااستثنا اهل این فضا بودند. ما دنبال بازیگری میگشتیم که صورتش شبیه کاراکترهای مورد نیاز ما باشد و شاید ناچار میشدیم از حیث شباهت بازیگری بیاوریم که فقط پولش را بگیرد و بازی کند، ولی به طرز معجزهآسایی همه کسانی که آمدند دور از این معنا نبودند. کسی که نقش شهید حججی را بازی کرد بچه بسیجی است. کسی که نقش شهید آوینی را بازی کرد نیز همینطور. خانم سارا محمدی خواهر خانم نرگس محمدی که نقش خواهر شاعر را بازی کرد اهل هیئت است. یعنی اهل روضه است و صرفاً بازیگری که بخواهد بیاید پول بگیرد و بازی کند نیست. حتی پول هم نگرفت.

حسینی: حتی یک کلمه راجع به پول صحبت نکرد و فقط گفت مرا به کربلا برسانید. البته این موضوع کاملاً برای من حل شده است و اصلاً عجیب و غریب نیست که وقتی یک عده آدمهایی که دغدغه و در عین حال تخصص دارند، در هر حوزهای که جمع شوند و تصمیم بگیرند که یک اتفاق خوب رقم بخورد، نتیجهاش حتماً درست در میآید. انگار این سناریویی است که خدا نوشته و در جهان یک قانون است و این اتفاق میافتد. خدا میداند وقتی چنین بلواهایی پوچی که از سر عدالت طلبی نیست و تسویه حساب شخصی است ایجاد می کنند فشارش به چه کسانی میآید؟ به مجموعههای پائینتر می آید. کسانی که با اخلاص به این کار آمدند و حتی ذره ای چشم داشت مادی هم نداشته اند، اما بعضی ها با بی تقوایی تهمت هایی به کار میزنند….
رجانیوز: حضور کاراکترهای تاریخی در این اثر چقدر سخت بود؟
مفیدی کیا: اجازه بدهید من در این باره کمی توضیح بدهم. ما در «خانه پدری» آن آخر یک پلان داریم که استاد شهریار را لحظات کوتاهی نشان میدهیم و رد میشویم و به قول معروف فرصت کندوکاو به تماشاگر نمیدهیم. ولی در اینجا از روز اول چالش داشتیم. مثلاً میخواستیم شهید حججی، شهید آوینی، امام، شهدا و… را بازسازی کنیم. این ممکن بود نمایشی شود و از آن حال معنوی احتمالیِ مخاطب کم کند ؛ یکمرتبه نگاه میکنی و میبینی وسط بینالحرمین دارد یک ژانگولری اجرا میشود که مثلاً این آقا، شهید آوینی است! به همین شدت می توانست خدای نکرده مسخره شود و این موضوع نگرانمان میکرد که آقا! ما داریم نمایش بازی میکنیم و به هر حال چالش نمایشی این کار را داریم از نمونۀ قبلی بیشتر میکنیم. همین که مخاطب بخواهد ببیند که آیا بازیگر شبیه شهید حججی یا آوینی و… از کار در آمده یا نه، از فضا میپرد بیرون و این خیلی چالش بزرگی بود.
رجانیوز: الان خودتان احساس میکنید چقدر نزدیک هستند؟
مفیدی کیا: اتفاقاً پیش از این مصاحبه با دوستان بحث بازخوردها بود. اگر می¬خواستیم از این مسئله بترسیم و کار را تولید نکنیم تا دو روز مانده به عید دنبال بودجه، نمیرفتیم؛ بلکه باید از دو ماه قبل آنقدر تست گریم میزدیم تا از نتیجه مطمئن شویم. ما فقط ناچار بودیم آدمهایی را که شبیه بودند پیدا کنیم که وقتی پیدا کردیم هر کدامشان در شهری بودند. مثلاً برای نقش حضرت امام دنبال بازیگرهایی بودیم که در فیلم¬های سینمایی یا سریال¬ها نقش امام را بازی کرده بودند. ، پولش نداشتیم. یک بار از سر ناچاری در اینترنت سرچ زدم: «شبیه امام». عکس آقایی به نام نعلبندان آمد که بخاطر شباهتش به امام در راهپیمایی اربعین ملت با ایشان سلفی ، گرفته بودند و معروف شده بود. پی قضیه را گرفتیم و دیدیم آهنگر شریفی است در تبریز. بعد هم در آن ایام نوروز ایشان قانع شود که فی الفور از تبریز بیا تهران تست گریم شو تا بلافاصله عازم کربلا بشویم. این چالش بزرگی بود که برای تک تک نقش ها اتفاق افتاد. قطعاً آنچه که من میخواستم دقیقاً نشد، ولی با این شرایط، بهترین حالتی است که میتوانست اتفاق بیفتد. چهرۀ آقای کوثری بهقدری ویژه است که اتفاقاً از نظر من کاراکتر ما چندان شبیه نیست، ولی چقدر بازخورد داشتیم که چهره آقای کوثری چقدر خوب بود. به هر حال با وجود این چالشها اما بازخوردها کاملاً مثبت بود و حتماً این از آن جهت است که مردم کار در رابطه با اهل بیت (ع) را به دیده لطف نگاه می کنند و از شدت علاقه به این خاندان نقایص ما را به رویمان نمی آورند.

*سعید حدادیان وسط جلسه گفت «حججی زنده شده است و آمده است در بین الحرمین»
ساسان: از باب انتقال تجربه این را هم بگویم که شخصیتهای اصلی باید به آنچه که در ذهن مردم نقش بسته شبیه باشند. مثلاً شهید حججی در لحظه اسارتش یک چهره دارد و در عکس¬های پوستری اش یک حالت دیگر!
مفیدی کیا: ما بازیگری که چهره¬اش به لحظۀ اسارت نزدیک بود را نیز به عراق بردیم اما آنجا و بر اساس شرایط میزانسن از بازیگری استفاده کردیم که چهره¬اش برای آن خنده معروف شهید در عکس¬ها مناسب-تر بود چون بر اساس شعر ما لبخند او را می¬خواستیم.
ساسان: باید یک نفر را پیدا کنیم که شبیه شهید حججی در هنگام خنده در آن عکس های معروف باشد. تازه اگر دوربین بتواند آن زاویه را بگیرد در ذهن مردم ثبت میشود و اگر از زاویه دیگر بگیرد، دیگر شبیه به حججی نیست، ولی ما دور همین حججی 360 درجه میچرخیم. ببینید چقدر کار سخت میشود. همین حججی ما را هر ایرانی که آنجا او را می دید با او به عنوان من و شهید حججی در بینالحرمین سلفی می انداخت. حتی حاج سعید حدادیان که در آنجا مجلس داشت به بازیگر ما گفت، « بلند شو. مردم ببینید! انگار حججی زنده شده و آمده است بینالحرمین.» میخواهم بگویم با تمام این اوصاف باز کار که تمام شد بعضی میگویند مثلاً دوربین وقتی این طرف میآید دیگر شبیه حججی نیست. ببینید کار با چهرههایی که تا این حد تصویرشان در ذهن مردم ساخته شده است چقدر سخت میشود که تو بخواهی جایگزین کنی.
*بابایی: اصولاً من نه ژِن بازیگری دارم، نه بلدم و نه اصلاً دوست دارم در این فضا وارد شوم
رجانیوز: آقای بابایی! برای شما بازی کردن سخت نبود؟ چون شما در این کلیپ خیلی جاها دارید بازی میکنید، یعنی واقعاً act و بازی دارید.
بابایی: دغدغه اولیه ما هم این بود که اصولاً من نه ژِن بازیگری دارم، نه بلدم و نه اصلاً دوست دارم در این فضا وارد شوم. فکر میکنم درک این موضوع برای هر کسی ساده هم باشد. سختترین قسمت کار ما با آقای مفیدی¬کیا دقیقاً همین جا بود که تا میزانی که به کار لطمه نخورد با هم جلو برویم. نمیدانم واقعاً کار چقدر درست پیش رفت. این را آقای مفیدی¬کیا باید بگویند.
مفیدی کیا: تلاش من این بود که ایشان مقابل دوربین بازی نکند و احساسم این است که چون ایشان سعی کرد خودش باشد و خودش را مقابل دوربین پیدا کند موفق بود. بنابراین من برای هدایت صحیح ایشان از آن فاز شخصیت شاعرانه¬ش وارد میشدم و زیاد از تکنیکهای بازیگردانی استفاده نکردم، چون کار درستی نبود. ولی شما ببینید! مثلاً (reaction)هایی که مثلاً ایشان در close up ها به خانواده عروس میدهد چقدر به اندازه و درست است. نگاههایش خیلی خوب است.
حسینی: یک بخشی هم به نظر من به خاطر این است که آقای مفیدیکیا از اول خیلی اصرار داشت و کلاً در این مدل کارها اصرار دارد شاعر آزادانه شعرش را بخواند و ما فقط یک اتمسفر برای آقای بابایی ایجاد کردیم. یعنی در واقع ما چیزی را به تصویر کشیدهایم که شعر خود شاعر است و انگار در بینالحرمین بوده و این صحنه را دیده و واقعاً تصویرش همین بود. پس بازی نبود و فقط انگار ایشان آمد جلوی دوربین.
مفیدی کیا: در مذاکرات اولیهای که با آقای بابایی برای سرودن شعر داشتیم، شاید درباره تنها کاراکتری که از حضور او در نماهنگ ایده پردازی کردیم شهید آوینی بود. به ایشان گفتم در بینالحرمین چه چیز را میخواهی توصیف کنی؟ تخیل شاعرانهات را آزاد بگذار و آن را توصیف کن. بعد که سر صحنه رفتیم به ایشان می گفتم همان تابلوهای نقاشی که در خیال شاعرانه¬ات تصور کرده بودی را حالا و در محیط تصور کن؛ چه لذتی برایت داشت؟ همان لذت را ببر.
رجانیوز: دقیقا همین است. یعنی وقتی مخاطب متوجه میشود این بازیگر نیست، شاعر است، می تواند ارتباط کامل برقرار کند.

رجانیوز: آقای بابایی بازخوردهای سایر دوستان و شعرا که با شما ارتباط دارند چه بود؟
بابایی: فکر میکنم یکی دو روز از رونمایی کار گذشته بود که با آقای حسینی صحبت میکردیم این را عرض کردم که خیلی برایم عجیب بود که همه واکنش¬هائی که من دیده بودم مثبت بود،. خیلی عجیب بود. چون امیدوار بودم دوستانی که در فضای هنر و ادبیات هستند، ریزهکاریها را در بیاورند و بالاخره چیزی به آدم یاد بدهند و عیبی را به آدم بگویند که دفعه بعد مراعات کند، ولی بازخوردها بیش از حد مثبت بود. طوری که میگفتم نگرانکننده است. چرا کسی ایراد نمیگیرد؟ چرا مشکلی نیست؟ تنها ایراد میخچه پایم بود که آن هم از دست ما خارج بود!
*بابایی: بازخوردها بیش از حد مثبت بود. طوری که نگران شده بودم چرا کسی ایراد نمیگیرد؟
مفیدی کیا: نکتهای را بگویم. در پلانهایی که حالت عاطفی دارند، طبیعتاً میدانیم وقتی فرد بازیگر نیست و در محیط قرار میگیرد و آدمهای اطراف نگاهش میکنند، رد میشوند و چه بسا بخندند. بازیگر حرفهای میداند چه کند. مثلاً تمرکز میکند و گریهاش را میکند. من نگران بودم، چون آدمها موقع فیلمبرداری در بینالحرمین جمع میشدند و باید آقای بابایی تمرکزش را حفظ میکرد. حال معنوی هم داشته باشد. چون ایشان بازیگر حرفهای نیست ما حتی ابزار گریه هم برده بودیم و اشک مصنوعی هم داشتیم که اگر لازم شد استفاده کنیم. اما آقای بابایی به مدد امام حسین(ع) در آن محیط حالت دائمالبکائی را در خودش داشت.
ساسان: این هم نکتهای است که آقای بابایی دائماً مراقبت میکرد. ما در فضای فیلمبرداری بعضاً ممکن بود با هم شوخی کنیم. حاج احمد خیلی وارد این فضاها نمیشد و حواسش بود که در اینجا باید فقط کار اجرایش را بکند.
مفیدی¬کیا: این نکته خیلی مهم است. من با خیلیها کار کردهام. هر آدمی خلقیاتی دارد. مثلاً طرف بازیگر نقش اول و آدم مطرحی است. به هر حال جاهایی خسته میشود، حوصلهاش سر میرود، جایی میگوید این را بازی نمیکنم، این را دوست ندارم. این مدلی نه. کارگردانی که برای خوانندهای کلیپ میسازد، تمام قر و فرهای او را رعایت میکند. این را که لباس و تیپش چه باشد، خواننده تعیین میکند، معمولاً کارگردان تعیین نمیکند. من هر بلایی را که فکرش را بکنید سر حاج احمد بابایی آوردم. بارها گفتم این لباس را بپوش و آن یکی را نپوش. این را میگویم که ثبت شود و کسانی که خواستند از این نوع کارها بکنند، شاعران یا دوستان دیگر بدانند که ایشان حتی یک بار چیزی از خودش اضافه نکرد و نگفت اگر این کار را نکنید جلوی دوربین نمیآیم.
بابایی: خدا رحمت کند نادعلی کربلایی «رحمه الله علیه» را، پدر سه شهید، شاعر، مداح، بزرگ شاعران و اهل باطن بود و محضر حضرت حجت(عج) و حضرت زهرا(س) مشرف شده بود. داستانی دارد. حضرت آقا شدیداً به ایشان علاقه دارد. یک بار گفت میدانید چرا پرچم سیدالشهدا(ع) قرمز است. به این دلیل قرمز است که هر کسی به حسین «سلام الله علیه» رسید باید متوقف شود. حق نداری حرف بزنی. حق نداری تکان بخوری. تا حالا هم به کسی اجازه نداده است. از حسین(ع) کسی نمیتواند یک قدم رد شود. همه باید بایستند.
مفیدی کیا: اینها توصیف آقای بابایی است، اما من به عنوان کارگردان اولین بار بود که ـ میخواهم جملهام را سینمایی بگویم ـ از جانب سوپراستارم قر و فر نداشتم که این کار را میکنم، آن کار را نمیکنم، خستهام، اعصابم را خرد کردی! چرا 30 تا برداشت؟ یک جمله است دیگر. تقصیر ایشان هم نیست و مثلاً تقصیر من است. حتی گاهی التماس میکردم که آقای بابایی میشود نظر بدهی؟ میگفت نه. میگفتم دوست داری این کت را بپوشی؟ میگفت این چیزی را که شما میگویی میپوشم. آقای بابایی فقط یک جا آمد و حرف زد و آن هم صبح آخر بود که قرار بود برویم پلان زیر قبه و جلوی ضریح مطهر را بگیریم. خیلی هم با حجب و حیا این حرف را درگوشی زد که در محضر امام حسین(ع) تکرار صحنه برایم سخت است. من هم به ایشان قول دادم که چشم. تمام تلاشم را میکنم که یک بار اتفاق بیفتد. شما برو و در حال خودت باش و ما همه چیز را میچینیم و تمریناتمان را انجام میدهیم و نقطهگذاریهایمان را میکنیم و شما هر وقت اشاره کردم بیا. ایشان هم در حال خودش بود. شاید برای ده پانزده دقیقه اصلاً ایشان را ندیدم و داشتم نقطه focus را به فیلمبردار میدادم و بعد با اشاره من ایشان آمد و به سمت ضریح مطهر رفت. پلان تا جایی از حرکت خوب بود اما از یک جا به بعد درست پیش نرفت و کادر بهم خورد.. فقط لحظه ورود تا قبل از رسیدن به ضریح خوب شد که من در تدوین از همان لحظه استفاده کردم. اما در ادامه قاب آخر خراب شد و focus آن به هم خورد. تنها جائی بود که پرروگری کردم و رفتم نزدیک ضریح و آهسته در گوش حاج احمد که در حال خودش بود گفتم شرمندهات هستم. گفتم یک برداشت می¬گیریم، ولی نشد! حاج احمد رفت و طبق اداب زیارت از آنجا خارج شد و دوباره دور زد. به او گفتم برو و هر موقع خودت خواستی بیا. این دفعه قول میدهم درست باشد. میخواهم بگویم تنها جایی که ایشان درخواستی کرد اینجا بود که در محضر سیدالشهدا(ع) بیادبی نشود که بگوییم آقا! سه، دو، یک، برو بیا. زشت بود. این درس آموزندهای است.

ساسان: فکر میکنم اولین بار است که ما دوربین RED را با آن ابعاد به سه متری ضریح سیدالشهدا(ع) بردیم و فیلمبرداری کردیم. چیزی در باره تجهیزات بگویم. دوربین RED را که برده بودیم دوربین شناخته شدهای است. ما لنز ultra prime zeiss بردیم. یک ست لنز که یک و نیم میلیارد قیمتش هست. یک آدم را برده بودیم که فقط حواسش به اینها باشد، چون تجهیزات فیلمبرداری 23 باکس بود که باکس این (skypanel)ها و (Aria Nora) را دو نفر حمل میکنند. یک نیسان کامل فقط تجهیزات فیلمبرداری بود. هر شب از ساعت هفت کار کلید میخورد تا نماز صبح. گروه فیلمبرداری از 2 بعد از ظهر میرفت به هتلی که تجهیزات در آنجا بود. تجهیزات را برمیداشتند و با ماشینی میآوردند پشت ایست بازرسی. دست که نمیشد برد و باید چرخ میگرفتیم یا از ماشین برقی حرم استفاده میکردیم و میبردیم و دو باره پیاده میکردیم، دو باره سر هم میدادیم. هر بار ست کردن steadicam پنجاه دقیقه طول میکشید. مثلاً راجع به رنگ و نور بگویم، چون این هم از مسائل حاشیه درستکن برای کار است. تک به تک پلانهای این کار در «نور تابان» رنگ شده است. «نور تابان» مؤسسهای سینمایی است که برای فیلم 100 و خورده ای میلیارد تومانی محمد(ص) ایجاد شده است.
حسینی: خودم کسانی را میشناسم که با یکسری جاها قراردادهای میلیونی میبندند و کار را با بدترین کیفیت پروژه را تحویل میدهند و برای یک مستند 100 میلیون پول میگیرند. آدم میبیند که کاملاً معلوم است گرفتن 100 میلیون برایش موضوعیت داشته و در کمترین زمان بسازد و برود سراغ بعدی. در حالی که در چنین کاری صرف این همه زمان قطعاً هزینه تولید را بالا میبرد.
رجانیوز: یکی از ویژگی های این اثر این است که حضور کارگردان در کار احساس نمی شود.
مفیدی کیا: آنچه که باعث میشود شما چنین احساسی کنید شاید به خاطر این است که کار پلان و نمای اضافی و خارج از میزانسن مورد نیاز ندارد، دلیلش این است که من در نماهنگ بر اساس ریتم درونی و تمپوی موسیقی و در اینجا بیان شاعر دکوپاژ میکنم، به همین دلیل هم اضافه ندارد و به لحاظ ریتمی تدوینی تقریباً درست است. یعنی در حقیقت صدای آقای بابایی و موسیقی به من دکوپاژ دادهاند. چالشی که همیشه در کارهای عجله¬ای مثل این با آقای حسینی داشته ایم این است که میگوید فیلمنامه را بنویس تا برآورد هزینه کنیم و من میگویم تا به من موسیقی نرسد نمیتوانم. تا من یک ماکت با صدای راوی و صدای سازها نشنوم نمیتوانم دکوپاژ کنم. بخشی از دکوپاژم همان جا انجام شد. من در کربلا موسیقی را گوش میکردم و بر اساس آن دکوپاژ میکردم.

آقای بابایی، شعر شما چقدر واقعیت داشته است؟ به نظر می رسد بخش هایی را انگار قبلا خودتان دیده اید؟
بابایی: داستان خواهرم واقعیت داشته است و همانی است که در شعر می گویم. اما خودم دغدغه این را داشتم قضیه شخصی نشود. بالاخره نظر تهیهکننده، کارگردان و کسانی که میخواستند اسپانسر این کلیپ شوند شرط بود. بالاخره خود این موضوعی است. بنابراین خیلی به این موضوع برمیگشتم که شعرهای موفق چقدر شخصی بودند. مخاطب همان اولش وقتی من را سر مزار فاطمه بابایی میبیند، احتمالاً آن ارمنی و پیرمرد را هم باور میکند. حتی آنجایی که صحنه ناگهان قرمز و فضا کاملاً انتزاعی میشود. شب میلاد که اصلاً صحنه قرمز نیست.
رجانیوز: در بخشی از این نماهنگ، چراغ های بین الحرمین قرمز می شود؛ این اتفاق چگونه صورت گرفت؟
مفیدی کیا: به ما گفتند چراغهای حرم یک شب به خاطر عزاداری موسی بن جعفر(ع) قرمز است. ما میخواستیم شب میلاد را بگیریم و قرمز یعنی شب عاشورا. رفتیم آنجا و گفتند نتنها امشب که فردا شب هم به دلیل وفات عموی پیامبر (ص) همینطور است. ریختیم به هم. دو شب قرمز چه کار کنیم؟ چیزی نمیتوانیم بگیریم. به این نتیجه رسیدیم که دو شب را تعطیل کنیم که رسماً ضرر به تهیهکنندهها بود. همسر من خودش سینما خوانده و کار تولید کرده و معمولاً در کارهایم مشاور من است؛ همراه من برای زیارت آمده بود؛ البته با هزینه شخصی و نه به عنوان عوامل کار. وقتی از دور دیده بود داریم توی سرمان میزنیم، گفت کارتان به خاطر قرمز بودن صحنه متوقف شده؟ من بله و اصلاً نمیدانیم چه کار کنیم. قصه ما در شب میلاد است. با فضای عزاداری نمیشود گرفت. گفت چرا به این فکر نمیکنی که سکانس شهدا از لحظهای که حججی میآید تا پایان روضه آقای کوثری قرمز باشد؟ یکمرتبه برق از سه فازم پرید و گفتم راست میگوید. چرا ما اصلاً به این concept فکر نکردیم؟ یکمرتبه هول شدم و گفتیم بچهها بدوید. برویم بگیریم. این دقیقاً از همان معجزاتی است که انگار به ما میزانسن دادند. از سکانسی که شهدا وارد میشوند، فضا سرخ میشود.

*مفیدی کیا: وقتی آدم را به انحاء مختلف از کار اصلیش منع میکنند آدم ناچار است کارهای دیگری بکند و نمیتواند بیکار بنشیند.
رجانیوز: آنچه که ما از شما دیده بودیم فیلم داستانی «لکه» بود و تصور بر این بود که در آینده شما را در قامت یک فیلمساز داستانی میبینیم. اما پشت سر هم از شما نماهنگهایی دیده شد. سئوالم این است که چه شد فیلم داستانی را که شاید بستر تأثیرگذارتری هم باشد به نماهنگ تغییر دادید؟
مفیدیکیا: وقتی آدم را به انحاء مختلف از کار اصلیش منع میکنند آدم ناچار است کارهای دیگری بکند و نمیتواند بیکار بنشیند. قرار بود در حیطه سريال کاری را البته با غلبه تم عاشقانه و بحث سبک زندگی و زیرلایه سیاسی بسازم که جلویش را گرفتند. به خاطر همان سویههای سیاسی که در فیلم «لکه» بود، توسط مدیران مثلاً انقلابی -که دوست ندارند سری که درد نمی کند را دستمال ببندند یا مصلحت سنجیشان بیش فعال است یا دلشان نمیخواهد حالا که سری توی سرهای سینمایی درآورده¬اند بین آن¬ها بدنام شوند- جلوی سريال گرفته شد؛ البته به بهانه های دیگر که بیشتر رد گم کنی بود. بنابراین وقتی نمیگذارند کار کنی، مجبوری بروی و هر کاری که از دستت برمیآید بکنی. این جور مواقع میروی و متوسل میشوی به آقای سیدصادق حسینی!
رجانیوز: طرح سريالی که اشاره کردید مربوط به چه زمانی است؟ قبل از تغییر مدیریت شبکه 3 یا افق و….؟
مفیدی کیا: شروع نوشتن سريال مربوط به سال 1395 است و قراردادش با اوج بسته شد، ولی به نظرم تمام مدیران فرهنگی هنری حزباللهی در همه گروههای تلویزیون و سایر ارگان ها شبیه به هم هستند. من موارد استثنا که شایسته جایگاهشان باشند کمتر از انگشتان یک دست سراغ دارم که البته از دست آن ها هم تا به حال کاری برای این سریال برنیامده است.
*تمام مدیران فرهنگی حزباللهی در همه ارگان ها شبیه به هم هستند
رجانیوز: به نظر شما طرح در شبکه 3 و شبکه افق هم رد میشود؟
مفیدی کیا: مگر اینکه یک آدم کله گنده سیاسی که حرفش را میخوانند بیاید و بگوید این کار را بسازید تا آنها جرئت کنند اجازه بدهند. دلیلش این نیست که طرف مشکل سیاسی دارد، بلکه مشکلش این است که قوه تشخیص ندارد و مثلاً وقتی شما یک فیلمنامه سیاسی را جلوی او میگذاری، نمیتواند تشخیص بدهد اگر این فیلم یا سريال ساخته شود به نفع یا ضرر انقلاب است، صورت مسئله را پاک میکند و میگوید این بد است. آن¬هایی هم که قوه تشخیص دارند موقعیت و بودجه ندارند.
رجانیوز: به نظر شما اینکه برخی از مدیران و سازمان های حزباللهی با کسی مثل بهرام توکلی(که فیلمهای قبلش در باره آدمهای تاریک، خسته و افسرده بودند، و فیلم قبلی او «من دیهگو مارادونا هستم» توهین صریح به امت حزبالله و وهن به آنهاست) فیلم «تنگه ابوقریب» را کار میکند، با چنین روحیه ای ارتباط دارد؟
مفیدی کیا: این بحث بسیار مفصلی است و شاید در این فرصت کوتاه ابتر شود. اما ساخت فیلمی مثل «تنگه ابوقریب» ناشی از مسئله عدم شناخت کافی نسبت به موضوع است. نمیخواهم بگویم طرف خودش شیفته روشنفکرها است اما ظاهراً حزباللهی است. نه، میخواهم بگویم از عدم قوه تشخیص است. یک وقت شما در روایت فتح شهید آوینی را دارید که در ناصیه کسی که در عروسیها کیبورد میزند، موسیقی روایت فتح را میبیند و او را میآورد و آهنگساز روایت فتح میکند. او شهید آوینی است. قوه تشخیص و سواد دارد و آدم اهل مطالعه و صاحب فکر و اندیشه است، ولی حالا یک آدم صرفاً اجرائی و عملیاتی را سر کار میگذارند که تئوریسین و صاحب فکر و اندیشه نیست، بلکه آدم عملیاتی است و قبلاً مثلاً فعال فرهنگی کاربلدی در حوزه «راهیان نور» بوده و کارش را هم خوب انجام داده است. حالا او را در مسئولیت کلان فرهنگی هنری میگذارند، و چون قوه تشخیص این کار را ندارد، بر اساس آزمون و خطا یا مشاورههای افراد مختلف، یا بر اساس احساس و سلیقه شخصی عمل میکند که یک بار درست در میآید و یک بار درست در نمیآید. مثلاً با آقای حاتمیکیا کار میکند درست در میآید، با آقای بهرام توکلی کار میکند درست در نمیآید. منتهی مجبور است از هر دو دفاع کند. این به خاطر عدم تشخیص است. یعنی سواد این کار را ندارد. مدیر عملیاتی را میگذارند در جایی که تشخیص درست ندارد. حتی تشخیص لحظهای هم ندارد، چه رسد به تشخیص ده ساله و 20 ساله. وقتی آقای آوینی «روایت فتح» را راه میاندازد، تا همین حالا هم که ظاهراً ایشان در این دنیا حضور ندارد، «روایت فتح» دارد به ما غذای فکری میدهد. این از کجا آمده است؟ آدمی مثل آوینی، ریل ومسیری را بنا گذاشته است که تا 20 سال بعد هم میتوان از آن استفاده کرد. اما الان چون آدمهایی که در این پستها قرار میگیرند صاحب تشخیص نیستند، کارهایشان مبتنی بر آزمون و خطاست.
رجانیوز: گفتید نمیگذارند فیلم سیاسی بسازید. در آینده نمیخواهید فیلم یا سریال مذهبی بسازید؟
مفیدی کیا: سیاست ما که از دیانت ما جدا نیست. اصلاً نمیتوانم تصور کنم که اثر دینی بسازم که در آن اثری از سیاست نباشد. به نظرم این تناقض است.
رجانیوز: بسیاری از آثاری مثل «یوسف پیامبر»، «مختارنامه» یا «به کجا چنین شتابان» آقای طالبی و… مضامین سیاسی زیادی هم داشتهاند، ولی چون قصهمحور بودند سمت و سوی سیاسی آشکاری نداشتند و مثلاً به فتنه گیر ندادند، خیلی راحت ساخته شدند.
مفیدی کیا: به هر حال «از کوزه همان برون تراود که در اوست». من که نمیتوانم خودم را تغییر بدهم. فقط میتوانم اگر در جاهایی احساس کردم باید از 20 درصد از این 100 درصد بگذرم، تا در 80 درصد بقیه موفق باشم، از آن 20 درصد بگذرم. اسم سريالی که طرحش را ارائه دادم «حسن یوسف» بود. اول دست اوج بود. حالا دست حوزه هنری است. اتفاقاً در حسن یوسف خیلی مراعات مصالح را کردهام. در «لکه» هم همین طور. درست است فیلم به ظاهر ضد فتنه است، ولی سعی کردیم در پرداخت شخصیت مهندس رحمانی -که نماد دین رحمانی و سیاست لیبرالی است-، او را آدمی منطقی نشان دهیم و در شخصیتپردازی یک آدم اگزجره و کاریکاتوری نیست که دائماً بگوید بزنید، بکشید. اصلاً این طوری نیست. آدم منطقی و مؤدبی است. اتفاقاً آن خانم است که به نظر خیلی هیجانی میآید. ولی بالاخره در آخر فیلم نشان میدهید که این آدم مؤدب و منطقی همان آدمی است که میتواند با لبخند دیپلماسی کند، اما حاصل تفکرش به کجا میرسد؟ ممکن است مثلاً برای گرفتن زهر کار در پرداخت کاری کنم که آن طرفیها هم بعضی مواقع در لایههای پنهان اثرشان میکنند، ولی اینکه بخواهم زیر بار فشار معیشت به سراغ سرگرمی سازی یا متنهای صرفاً مذهبی بروم، این کار از من برنمیآید. لااقل تا الان که مقاومت کرده¬ام.
رجانیوز: اگر نکتهای در پایان باقی مانده است بفرمایید:
*راهی غیر از کار تشکیلاتی نداریم
ساسان: بعد از سالها کار تشکیلاتی، سه عنصر را در کار تشکیلاتی بسیار مهم میبینم: محبت، صبر و گذشت. وقتی آدمها بر اساس این سه عنصر و با نیت الهی که دارند تصمیم میگیرند که در کنار همدیگر بر اساس یک اعتقاد بمانند، اینگونه تعبیر میکنم که بر مبنای همان حدیث که فرمود، «أنا و علي بن أبيطالب أبوا هذه الأمه». به همین ترتیب هم حضرت صاحب(عج) پدر ماست و هیچ وقت یک پدر دوست ندارد فرزندانش را در جنگ و نزاع با همدیگر ببیند. موقعی آن پدر به همه اینها کمک میکند که در کنار همدیگر باشند و بر اساس این سه عنصری که گفتم همدیگر را تحمل کنند، خشم همدیگر را تاب بیاورند. جایی من عصبانیت رفیقم را تاب بیاورم، جایی او عصبانیت مرا تاب بیاورد، چون دارم میبینم آن پدر راضیتر است که ما به این شکل در کنار هم باشیم. اگر کار «قبله آخرالزمانیها» توفیقی پیدا کرد و به نتیجه رسید و انشاءالله بر آن افزوده خواهد شد، همه اینها به خاطر این بود که آن پدر راضی بود از اینکه بچههایش در کنار هم هستند و به این شکل کمک کرد که این اتفاق بیفتد. همیشه هم اصرارم بر این بود که اختلافات را کنار بگذاریم و در کنار هم باشیم، چون راهی غیر از کار تشکیلاتی نداریم.
*در بحث «خانواده» کم کاری می کنیم
بابایی: حضرت آقا در آخرین صحبتی که در تولد حضرت زهرا(س) خطاب به مداحان فرمودند موضوع خانواده را جدی بگیرید. حضور خانواده در این نماهنگ و نمادهایی که مربوط به خانواده و قداست خانواده میشوند و واکنشهایی که با دیدن نسبتهای خانوادگی که دارند فراموش میشوند و از بین میروند، را دیدیم. از این جهت هم خوب است که در کارهای آینده انشاءالله به این موضوع به شکل دقیقتری پرداخته شود. بحث خانواده جدی است و کمکاری هم داریم میکنیم. اگر کسی در فضای جبهه و دفاع مقدس کار میکند میتواند از خانواده حرف بزند. همینطور کسی که در فضای مدافعین حرم کار میکند که چقدر حرف ناگفته روی زمین مانده است.
*خیال می کنند مدیریت فرهنگی صرفاً برداشتن یک مهره و جایگزینی مهره دیگری
مفیدی کیا: من هر جا که در باره «خانه پدری» و «قبله آخرالزمانیها» صحبت کردم روی این بخش خیلی تأکید کردم که دلیل استراتژیک دارد و آن بحث نفوذ به مفهوم سلبریتی است. هر جا که بتوانم این را میگویم تا به گوش مسئولین فرو برود. دوستان ما که بعضاً در حوزه مدیریت هنری وارد میشوند، متأسفانه چون خلاقیت هنری و فرهنگی کم دارند و بیشتر به ماجرا در حد حفظ وضع موجود نگاه میکنند و یا خیال می کنند مدیریت فرهنگی صرفاً برداشتن یک مهره و جایگزینی مهره دیگری است لاجرم دستشان خالیست و در بحث تولید ناچار به تقلید از رقیب و دشمن روی می آورند و در زمین سیستم فرهنگی غربی بازی میکنند. وقتی شما در آن زمین بازی میکنید این برنامه ها و فیلم¬های نامتجانس تولید می شود؛ چون فکر میکنید تلویزیون یعنی سرگرمی و ما باید سرگرم کنیم تا تعداد پیامکها بالا برود و بعد با افتخار بگویید مردم ماهواره ندیدند و ما را دیدند. اینجا «من و تو» دارد به شما میگوید که چه کار بکن. «من و تو» میگوید من با فلان خواننده طاغوتی سرگرم میکنم، تو هم میگویی پس من هم با فلان سلبریتی سرگرم میکنم.
*وقتی در عرصه انقلاب اسلامی کار میکنی نباید در زمین غرب بازی کنی، باید عرصه جدیدی را تعریف کنی
رجانیوز: در مسابقهای با آنها افتادهایم که از قبل برندهاش معلوم است.
مفیدی کیا: چرا؟ چون مسابقه را او تعریف کرده است. تا میگویند نماهنگ، فکر می کنند باید خوانندهای را بیاوری که برای وطن و جانباختگان راه خاک آن بخواند که تو بگویی توانستهای ارزشها را با صدای او بیان کنی. نکته این است که وقتی تو در عرصه انقلاب اسلامی کار میکنی نباید در زمین آنها بازی کنی، بلکه باید عرصه جدیدی را تعریف کنی. باید کاری کنی که فردا روزی آنها بیایند و از تو تقلید کنند و مثلاً برای شاعران روشنفکر ماتریالیستشان کلیپ بسازند که از قافله ای که تو راه انداخته ای عقب نمانند. از تو تقلید کنند. وقتی مردم مثلاً نماهنگ¬ها و فیلم¬ها و برنامه¬های خوب خلاقه و نوی بومی را دیدند و پسندیدند، در حقیقت دارید برایشان ذائقه تعریف میکنید. اما وقتی از نمونه¬های دیگران تقلید می کنید در زمین ذائقه سازی دشمن بازی میکنید و بالاخره نسخه بدلی هستید. شما آکادمی گوگوش نیستید. اگر خلاقیت داشته باشی میتوانی مثلا آقای بابایی را الگو کنی، مردم در خیابان گلزار را که میبینند اشکال ندارد با او سلفی بگیرند، ولی آقای بابایی را هم که میبینند بشناسند. جوان¬ها وقتی یا این شناخت با امثال آقای بابایی که اهل فرهنگ و ادب هستند حشر و نشر پیدا میکنند از ایشان که رفتارهای سلبرینتی وار نمی بینند تا تقلید کنند! بلکه ذائقه شعر و ادبشان به کار می افتد نه قر و فر و ادا و اصوار سلبریتی وار! این یعنی همان کار فرهنگی که روی تکتک آدمها میتوانی انجام بدهی. این همان خلاقیتی است که اکثر مدیران ما ندارند و میروند و در زمین رقیب بازی میکنند. سوای فضای امام زمانی و امام حسینی چنین آثاری حرفم این است که ذائقه را باید ما تعریف کنیم. اگر سینمای طنز ما به این افتضاح افتاده، به خاطر این است که چنین ذائقهای را ما برای مخاطب تعریف کردهایم.
حسینی: من فکر میکنم ما الگو و مبنای درست داریم. اگر ما ائمه(ع) را رسانه در نظر بگیریم که قطعاً هم هستند و 1400 سال است که به شکلی فوقالعاده مؤثر و بدون اینکه از تکنولوژی به معنای امروزه بهره گرفته باشند دارند کار میکنند و این در دست ما و قابل لمس است. به نظر من اگر این را جدی بگیریم و عامل اصلی ماندگاری اهلبیت(ع) را به عنوان رسانه بفهمیم که چیزی جز اخلاص نیست. اگر ما اخلاص را در هر تکنیک و زیرساختی ببریم، قطعاً محصولی به دست میآید که میتوانیم بهره کافی را از آن ببریم. این اخلاص حس و باور است و وقتی به آن توجه میکنیم اتفاقی میافتد که شاید قطرهای از آن را در «قبله آخرالزمانیها» به برکت حضور آدمهایی که خالصانه در این کار مشارکت کردند به ما چشاندند. برای من تجربه بسیار جدیای بود و این را واقعاً لمس کردم و دوست دارم دوستان این را تجربه کنند. اگر در نیت و باورمان تغییری بدهیم قطعاً اتفاق خیلی خوبی میافتد.
رجانیوز: ممنون از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.
نظرات